زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هایش را سیر کند
پس گوشت بدن خود را کند و داد به جوجه هایش تا بخورند.
زمستان تمام شد و کلاغ مرد.....
اما جوجه هایش نجات پیدا کردند و گفتند
اخی خوب شد مرد راحت شدیم از این غذای تکراری...
این است واقعیت روزگار تلخ ما....
6 امتیاز + /
0 امتیاز - 1391/11/20 - 01:39 در
داستانک